شیوه ای نوین در تدریس ادبیات (فارسی و عربی)
در اوایل پیروزی انقلاب آقای مشکینی رئیس آموزش و پرورش کاشان بودند. ایشان برای مربیان پرورشی کلاس های ضمن خدمت گذاشته بودند. تدریس درس عربی آن کلاس ها به من محول شده بود.
من در تدریس دروس فارسی و عربی شیوه ای خاص دارم که مبتنی بر ریشه یابی کلمات و یافتن کلمات هم خانواده با آن هاست.
پس از چند دوره تدریس ، بر اثر دگرگوني هاي سياسي در سطح مديريت شهر و حاكم شدن خط سياسي جديد ( كه متاسفانه از چالش هاي بنيان سوز انقلاب است و روز به روز در اين مسير سير قهقرايي مي رويم!!) ، آقاي مشكيني را برداشتند و آقاي مهندس (ب) جانشين ايشان شدند. متعاقب اين تغييرات مديريتي كه پس لرزه هاي گسترده انان دامن بسياري از مديران شهر را گرفت ، آقاي خنشان مدير اين كلاس ها با من تماس گرفتند و گفتند:
- با توجه به اين تغييرات اگر باز هم از شما براي تدريس در كلاس هاي مربيان(خواهران و برادران ) دعوت كنيم ، آيا مي پذيريد؟
پاسخ دادم : من خط فكري و سياسي خود را هيچ گاه در كار اجرايي و تدريس خود دخالت نمي دهم. بنابراين تدريس من در اين كلاس ها ربطي به اين كه چه كسي با چه تفكري رئيس اداره باشد، ندارد. من با كمال ميل در خدمت خواهران و برادران مربي هستم.
با كمال شگفتي پس از مدتي آقاي خنشان در تماسي گفتند: من ابلاغ شما را به عنوان مدرس اين درس نوشتم ، ولي مسئول اداره امضا نكرد و گفت در خط خودمان مدرس بهتر از آقاي شفيعي مطهر داريم. سپس آقاي فلاني ( كه روحاني بزرگواري بودند و من متاسفانه اسم ايشان را فراموش كرده ام) را معرفي كردند. لذا ايشان به عنوان مدرس برگزيده شد . من از شما شرمنده شدم .
گفتم : هيچ اشكالي ندارد و من براي ايشان و ساير همكاران آرزوي موفقيت دارم
زمان زيادي نگدشت كه آقاي خنشان مجددا تماس گرفتند و گفتند:
- آقاي شفيعي مطهر ! شرمنده ام . اگر ما مجددا از شما به عنوان مدرس درس عربي دعوت كنيم ، شما مي پذيريد؟!
گفتم : چه شده ؟ !
گفت: آقاي فلاني پس از شركت در نخستين جلسه درس در كلاس ها، همه خواهران و برادران به شيوه تدريس ايشان اعتراض كرده و همه مربيان و همچنين خود ايشان به اين نتيجه رسيدند كه تدريس اين درس جز از شما از ديگري ساخته نيست!! سپس خود اين روحاني بزرگوار نزد رئيس اداره رفته اند و خواسته اند كه مجددا از شما دعوت شود. حال شما چه مي گوييد؟
گفتم : من كه قبلا گفته ام خط فكري و سياسي خود را در كارم دخالت نمي دهم ، بنابراين كماكان در خدمت مربيان عزيز هستم.
سپس رسما و كتبا مجددا مرا دعوت كردند و من تدريس آن درس را ادامه دادم.
اكنون مي خواهم بگويم قطعا سواد عربي آن برادر روحاني اگر بيش از من نباشد، كمتر نيست . ايشان سال ها در حوزه تحصيل عربي را با جامع المقدمات آغاز كرده و مراحل تكاملي را نزد استادان فاضل پيموده اند ؛ در حالي كه رشته اصلي تخصصي من عربي نبود ( فارسي بود) . تنها تفاوت ما شيوه تدريس بود.
من اين شيوه را نزد استاد بزرگوارم جناب آقاي دكتر طباطبايي اردكاني كه گلستان سعدي را با اين شيوه تدريس مي كردند، آموختم و تا كنون طي سال ها تدريس در كلاس هاي چهارم دبيرستان ها و دانشگاه ها موفقيتآميز بودن ان را آزموده ام. چه بسيار دانشجويان و دانش آموزاني كه يك نيسال يا يك سال تحصيلي در كلاس درس من با اين شيوه شركت كرده اند ، پس از پايان کلاس خود اذعان داشته اند كه بسيار بر عمق سواد فارسي و عربي آنان افزوده شده است.
آثار،سرودهها،مقالات،خاطرات و روزنوشتهای شفیعیمطهر