یکشنبه بیست و چهارم تیر ۱۴۰۳ - 7:4 - سیدعلیرضاشفیعیمطهر -
برگی از کتاب عاشورا
#شفیعی_مطهر
«عاشورا»در متن زندگى شيعه و در عمق باورهاى پاك او جريان داشته و«نهضت كربلا»،
در طول چهارده قرن،با كوثرى زلال و عميق،سيراب كننده جانها بودهاست.
هماكنون نيز عاشورا،كانونى است كه ميليونها دايره ريز و درشت از ارزشها،
احساسها، عاطفهها،خردها و ارادهها بر گرد آن مىچرخد و پرگارى است كه عشق
را ترسيم مىكند.
بىشك،محتواى آن حماسۀ عظيم و انگيزهها و اهداف و درسهايش يك«فرهنگ»غنى
و ناب و الهامبخش را تشكيل مىدهد و در حوزۀ وسيع تشيع و دلباختگان اهلبيت،
كوچك و بزرگ و عالم و عامى،همواره با«فرهنگ عاشورا» زيسته،رشدكرده و براى
آن جان باختهاند،تا آنجا كه در آغاز تولد،كام نوزاد را با تربت سيدالشّهدا(ع)و آب فرات
برمىدارند و هنگام خاكسپارى،تربت كربلا به همراه مُرده مىگذارند و در فاصلۀ ولادت
تا مرگ هم به حسينبنعلى(ع)عشق مىورزند و براى شهادتش اشك مىريزند
و اين مهر مقدس،با شير وارد جان مىشود و با جان به در مىرود.
ضرورت كار در بارۀ نهضت كربلا،تا كنون بسيار نوشته،سروده و تحقيق شده است
و صاحبان فكر و قلم از زواياى مختلف و با ديدهاى گونهگون به اين حماسه نگريستهاند
به گونهاى كه مجموعۀ آثار مربوط به قيام كربلا و مسائل جنبى آن،كتابخانۀ عظيمى را
تشكيل مى دهد،اما...همچنان زمينه و ميدان براى پژوهش و عرضههاى جديد در
اين باره باز است.به قول «صائب»:
يك عمر مىتوان سخن از زلف يار گفت
در بند آن مباش كه مضمون نماندهاست
...بیاییم لحظاتی چند و با دلی دردمند در حال و هوای بامداد عاشورا و در سرزمین نینوا
تنفُّس کنیم...
امام حسین (ع) صبح عاشورا پس از صفآرایی سپاه اندک خود دست به دعا برداشت :
"الّلهُمَّ اَنتَ ثِقَتی فی کُلِّ شِدَّه .... "الی آخر...
" خدایا ! تویی معتمد و پشتیبان من در هر اندوه گلوگیری . تویی امید من در هر شدّت جانکاهی
تویی ملجاء و ساز و برگ من . چه بسیار اندوه دلاویز که دل را به کاهش اندازد و راه چاره را
مسدود کند و دوست را به دست خذلان فرسایش دهد و دشمن را در شماتت افزایش کند .
من به درگاه تو روی آوردم و شکایت به تو کردم و راز دل جز با تو نگفتم و آن بلای متراکم را
تو فرج بخشیدی و زایل ساختی . پس تویی ولیِّ هر نعمت و خداوند هر نیکویی و منتهای
هر خواست و آرزو..."
سپس امام (ع) مقابل سپاه دشمن رفت و با صدایی هر چه رساتر که بیشترشان
میشنیدند فریاد کرد :
"ای مردم عراق ! گفتارم را بشنوید و در کشتن شتاب نورزید، تا شما را بر آنچه بر من واجب
است، موعظه کنم و عذر خود را در آمدن به عراق بازگویم . آنگاه اگر عذر مرا پذیرفتید و
سخن مرا باور کردید و از راه عدل و انصاف با من رفتار نمودید ، راه خوشبختی خود را هموار
ساختهاید و شما را بر من راهی نباشد و اگر هم عذر مرا نپذیرفتید و از راه عدل و انصاف
منحرف شدید، کشتن من پس از این باشد که پشت و روی این کار را با دیده تامُّل بنگرید
و از روی شتابزدگی و بیفکری به چنین کار بزرگی دست نبرید . پشتیبان من خدایی است
که قرآن را فرستادهاست . خدا بندگان شایستۀ خویش را سرپرستی میکند . .."
"...ای مردم! مرا بشناسید و ببینید که من که هستم ! آنگاه به خود آیید و خود را ملامت کنید
و نیک بیندیشید که آیا کشتن و پایمال کردن حرمت من برای شما جایز است ؟! "
حضرت سپس خود را کاملاً معرّفی کرد،ولی پاسخی نشنید.
سرانجام امام روی به یاران با وفای خود کرد و فرمود :
"مقاومت ! ای بزرگ زادگان ! پس، مرگ نیست مگر پُلی که عبورتان میدهد از رنج و سختی
به سوی بهشتهای گسترده و نعمتهای پایدار . پس کدام یک کراهت دارد که از زندان
و عذاب (زندگی در نظام ستمگر) منتقل گردد؟ همانا پدرم از فرستادۀ خدا - که درود خداي
بر او باد - نقل کرد که دنیا، زندان مومن است و بهشت کافر و مرگ ، پُل آنان است به جانب
بهشتهاشان و پُل اینان است به سوی جهنَّمشان . در حدیث او گزاف و دروغ نبود و من نیز
دروغ نمی گویم..."
دانلود رایگان کتابها و دیگر آثار این قلم در کانال گزینگویههای مطهر
https://t.me/nedayemotahar