پنجشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۹ - 5:2 - سیدعلیرضاشفیعیمطهر -
درس هايي از قرآن درباره مديريت
#شفیعی_مطهر
قرآن ، پنجره سبز ملكوت است به روي زمين زرد برهوت.
قرآن ، جوشش زلال زندگي است از چشمه سار ارزندگي.
قرآن ، فوران فوّارۀ معنويت است در كوير خشك مادّيّت.
قرآن ، شعر بلند رهايي انسان است از وحشت تنهايي زندان.
قرآن ، دريچه اي است به خلوت خورشيد و آيينه اي است از تجلّي توحيد.
قرآن ، درس كندن دل است از گِل و آكندن به فضائل.
قرآن ، حضور در محضر ربّ است و ظهور مظاهر مكتب.
قرآن ، قرين دل است و نگين فضائل .
در افق زماني مي درخشد و جان را صفا مي بخشد.
آيه هايش قامت ايمان است و كرامت انسان.
در بينش قرآني و تعاليم اسلامي از يك سو سايۀ توحيد الهي برجامعه انساني
افتاده و همه را با هر زبان و نژاد در يك مجموعه قرار داده است .
اصولاً در اسلام، جامعۀ اسلامي جدا از مجموعۀ عالم هستي نيست
و جزئي از عالم بزرگ است. از سوي ديگر در جهان بيني اسلامي، انسان
دنياي كوچكي است كه تمام عالم بزرگ را در خود خلاصه كرده و جاي داده است .
در بيان پيشواي بزرگ ما امام علي (ع) آمده است:
"تو گمان مي كني موجود كوچكي هستي؟
در حالي كه عالمي بزرگ در تو خلاصه شده است."
اين بر اساس تمام اصولي كه در مديريت عالم بزرگ و در مديريت جسم و جان
يك انسان حاكم است، بر جوامع انساني حكم فرماست.
اين مسئله مي تواند الهام بخش مسائل زيادي گردد و براي يافتن اصول مديريت اجتماعي،سياسي ،اقتصادي و آموزشي و غير از آن ما را به دنبال جستجوي
اصول مديريت الله در عالم هستي رهنمون گردد. براي نمونه امور زير را مي توان ذكر كرد:
1- مديريت خداوند در جهان هستي بر پايۀ رحمت عام و خاص اوست،
چنان كه در سورۀ حمد كه همه روزه آن را در نمازها مي خوانيم بعد از توصيف
خداوند به " ربّ العالَمين " او را به رحمان و رحيم توصيف مي كنيم،
يعني عالم هستي صحنۀ اين دو صفت الهي " بخشندگي و مهرباني" است.
مديريت ما نيز در تمام زمينه ها بايد بر اساس رحمت عام ( محبّت به دوست
و دشمن ) و رحمت خاص (محبّت ويژه به دوستان شايسته ) استوار باشد .
بنابراين آنجه مديران را با كاركنان يك مجموعه پيوند مي دهد ،همان پيوند دوستي ،
صفا ،صميميّت و محبّت است كه يك مجموعه را با قدرت و توانايي تمام به پيش مي برد.
2- مسئلۀ رحمت عام و خاص خداوند هرگز به معناي رسيدگي نكردن به تخلّفات نيست.
چنانچه توصيف به " مالك يوم الدّين" (او صاحب روز جزاست) بعد از توصيف به رحمت
درسورۀ حمد گواه اين مدّعاست .
واكنش هاي مطلوبي كه از سوي علل و اسباب جهان به هنگام بي اعتنايي نسبت
به آن ها دامان ما را مي گيرد، نوعي مجازات الهي در عالم آفرينش است.
مثلاً بيماري كه از مراقبت ويژه و پرهيز لازم ،سرباز مي زند و بيماريش شديد مي شود،
به طور خودكار محاكمه وجريمه مي شود، همين امر در مورد تمام مشكلاتي كه
دامان ما مي گيرد، صادق است و در الگوهاي مديريّت اجتماعي ما نيز مي تواند
به صورت يك قانون حاكم باشد .
3- قلب ما را خداوند براي ادارۀ اين بدن از نظر تغذيه آفريده است. با اين كه شبكۀ
خون رساني بدن چنان است كه ده ميليون ميليارد سلول بدن را به آساني تغذيه مي كند،
امّا قلب تنها با دو سه شاهرگ سر و كار دارد و به آن ها در كار خود اعتماد مي كند
و هرگز با تمام مويرگ ها ارتباط مستقيم ندارد.
اين الگوها به ما مي گويد مديريت صحيح تنها در پرتو اعتماد مستقيم ،
معاونان محدود مورد اعتماد است و اگر مديري بخواهد ارتباط مسقيم خود
را با تمام نفرات برقرار سازد، راه خطا پيموده است و درست مثل آن است كه
تمام مويرگ هاي بدن ،مستقيما با قلب ارتباط داشته باشند.
اين اصل در مورد مديريت مغز و سلسلۀ اعصاب نيز كاملاً صادق است.
4- در تكوين نطفۀ انسان و تمام جانداران و بذر گياهان، نقطۀ شروع بسيار كوچك است ؛
اما هدف دريك مرحله بسيار بالا، با اين كه قدرت خداوند برترين قدرت هاست ،
اين الهامي است به همۀ مديران كه نقطۀ شروع را كوچك بگيرند و با گسترش آن
به اهداف بسيار بالا برسند.
مسئلۀ آفرينش عالم هستي در چندين روز (دوران عظيمي كه هر يك ميليون ها
سال طول كشيده ) نيز تاكيد ديگري بر اين موضوع است.
5- در مديريت الهي ، اصل ساخته شدن انسان هاست و هر گونه دگرگوني را
با دگر گوني انسان مرتبط مي سازد، آيات كتاب آسماني ما ،شاهد زنده اي
بر اين مدّعاست پروردگار جهان در سوره رعد، آيه 11 مي فرمايد:
" خداوند سرنوشت هيچ ملّتي را تغيير نمي دهد مگر اين كه خودشان بخواهند."
در مديريت جوامع انساني نيز مسئله اصلي ساخته شدن انسان هاست و آن ها
كه بر ابزار تكيه مي كنند، راه خطا مي پيمايند ،همان گونه كه با چشم ديديم
ابرقدرت هايي كه پايۀ انساني را در ايدئولوژي خود بر تحوّل ابزار توليد قرار دادند
و انسان را مقهور آن شناختند ، چگونه گرفتار عواقب دردناك سوء مديريت ناشي
از اين تفكر گشتند و سرانجام فروپاشي و مجازات خود را در اين جهان ديدند.
6- مسئلۀ سازمان دهي و هماهنگي را كه مديريت نقش بسيار مهمي ايفا مي كند
مي توان در جهان طبيعت و عالم خلقت به عالي ترين صورت مشاهده كرد
و از آن الهام گرفت. مثلاً در برابر يك حادثۀ ناگهاني و سخت كه براي يك انسان
پيش مي آيد در يك لحظه ،تمام نيروهاي جسمي و روحي او با هماهنگي خاصّي
بسيج مي شوند. مغز بروز حادثه را درك مي كند. يك فرمان از طريق اعصاب صادر
مي شود و مقارن آن ،ضربان قلب به سرعت بالا مي رود تا خون را هر چه
بيشتر به مغز برساند. براي اين كه عضلات كارهاي بيشتري را انجام دهند ،
تنفّس نيز سرعت مي گيرد تا خون را با سرعت كار قلب، همگون سازد،
هوشياري بيشتر مي شود ،چشم تيزبين تر و گوش شنواتر مي شود ،
معده كار خود را موقّتاً تعطيل مي كند و احساس تشنگي و گرسنگي كه يك
عامل بازدارنده است، ناگهان از بين مي رود .
جالب اين كه تمام اين ها به صورت خودكار انجام مي گيرد ،يعني اين وظيفه بر
عهدۀ بخش نا آگاه اعصاب گذارده شده است نه بخش آگاه .
سازمان دهي و هماهنگي در مديريت نيز بايد چنين در عمق تشكلات نفوذ كند تا
در برابر حوادث به صورت خودكار عمل كند ، در غير اين صورت فرصت هايي كه
هر لحظه آن سرنوشت ساز است ،ممكن است از دست برود. *
گر نشان زندگي جنبندگي است
خار در صحرا سراسر زندگي است
دوست مي داري حقيقت را ببين
فرق بين زندگي تا زندگي است
در كسب رضاي حق موفّق باشيد
دانلود رایگان کتاب ها و دیگر آثار این قلم در کانال گزین گویه های مطهر
https://t.me/nedayemotahar