خاطره ها و مخاطره ها
ترجیح ضابطه بر رابطه
ترجیح ضابطه بر رابطه در مدیریت ها،کاری بسیار پسندیده و مورد تایید و تحسین همۀ خردورزان است؛ولی انجام آن در عمل گاه موجب پرداخت هزینه های سنگینی است. من در طول دوران مدیریت خود هزینه های سنگینی از این بابت پرداخته ام.امروز خاطرۀ یکی از آن مخاطره ها را خدمت شما بازگو می کنم.
در سال های 1364 تا 67 من به عنوان رئیس آموزش و پرورش شهرستان گلپایگان در در خدمت مردم آن شهر بودم. در آن روزها شخصي به نام آقاي (الف) از سوي استانداري اصفهان به عنوان شهردار گلپايگان منصوب شد . خانم ايشان معلّم ابتدايي بود.آن خانم پس از ارائۀ ابلاغ خود به من، او را براي تعيين محلِّ تدريس به دايرۀ آموزش معرّفي كردم. دايرۀ آموزش نيز پس از امتیازبندي طبق مقرّرات محلِّ كار او را در يكي از روستاهاي نسبتاً دور گلپايگان تعيين كرد. آقاي شهردار كه انتظار داشت به علّت مقامش محلِّ كار خانم ايشان را در شهر و نزديك خانه شان تعيين كنيم، به شدّت از اين موضوع ناراحت شد و ضمن تماس با من ناراحتي خود را ابراز كرد. من در پاسخ ايشان محترمانه گفتم:
ما ضوابط و مقرّرات دقيقي داريم و براي هيچ كس حتّي جناب عالي هم نمي توانيم از آن تخطّي كنيم.
اصرار و پافشاري ايشان نتوانست هيچ رخنه اي در ضوابط و رفتار ما ايجاد كند .
ناگزير آقاي شهردار تقاضا کرد با انتقال خانم ایشان به شهرستان خوانسار موافقت کنم. من نيز به علّت عدم نیاز به معلّم موافقت كردم. بنا به اظهار آقاي شهردار،اداره آموزش و پرورش خوانسار محلِّ خدمت خانم ايشان را آخرين روستاي واقع در جاده خوانسار - گلپايگان تعيين كرده كه به گلپايگان نزديك تر از روستايي بود كه ما در گلپايگان تعيين كرده بوديم.
آن سال گذشت. در آغاز آقاي شهردار خيال مي كرد من با ايشان غرض دارم و عمداً مي خواهم او را اذيّت كنم . البته اين بدبيني براي من كم هزينه هم نبود.
يك روز بعد ظهر پس از تعطيلي اداره وقتي با پيكان خود عازم ورود به خانه مان بودم، با شگفتي مشاهده كردم كه پل سيماني روي جوي جلوي خانۀ ما را كنده و به كناري ريخته اند. من فهميدم اين نخستين هزينه ضابطه گرايي ماست!!
بعداً فهميدم آقاي شهردار همۀ فكرهايشان را كرده اند و سرانجام تشخيص داده اند كه كاري جز تخريب راه ورود ما را به خانه مان نمي توانند بكنند. آن خانه متعلّق به اداره آموزش و پرورش بود. لذا وقتی از دايرۀ خدمات با شهرداري تماس گرفته و علّت تخريب پل را پرسيده بودند ، شهرداري تنگي گذرگاه آب را بهانۀ تخريب پل عنوان كرده بودند. گرچه بسياري از پل هاي همان خيابان آيت الله گلپايگاني نظير پل درِ خانۀ ما بود ، با اين وجود من به خدمات دستور دادم برابر ضوابط شهرداري پل را بازسازي كردند و اين بهانه هم از شهرداري گرفته شد .
گاهي در جلسات شوراي اداري وقتي شهردار را مي ديدم، سرسنگيني و بي اعتنايي ايشان بيانگر گلايۀ شديد ايشان از عدم رعايت جايگاه خانم ايشان توسّط ما بود.
البتّه مشابه همين هزينه را نيز من به خاطر تعيين ضابطه مند محلِّ كار خانم رئيس دارايي گلپايگان پرداختم . ايشان نيز به همين علّت پرداخت حقوق معلّمان را به بهانه ای واهي به تعويق انداختند. البتّه ما همچنان روي ضوابط خود ايستاديم و بدون كوتاه آمدن از ضوابط خود، مسئله را حل كرديم.
سال بعد خانم آقاي شهردار ناگزير به گلپايگان منتقل شدند و من باز هم بدون هيچ تبعيضي برابر ضوابط و مقرّرات او را به آموزش معرّفي كردم و دايرۀ آموزش نيز كاملاً با توجّه به امتيازات ، نام برده را به يكي از روستاهاي گلپايگان اعزام كرد.
اين دفعه آقاي شهردار و خانمشان يقين و باوركرذند كه ما كاملاً برابر مقرّرات عمل مي كنيم. اولاً وقتي ديدند ما با عنايت به امتيازشان دقيقاً عمل كرده ايم و حتّي تخريب پل را بهانه اي براي انتقام و تبعيض قرار نداده ايم، بسيار تعجّب كرده بودند.
روزي براي بازديد به يكي از روستاها رفتم . ديدم حياط مدرسه كه قبلاً خاكي بود و در مواقع بارندگي، گِل و لاي كار عبور و مرور را سخت مي كرد، اكنون شن ريزي و مسطّح شده است. از خانم مدير به خاطر اين كار تشكّر كردم . ايشان اظهار داشت : چون خانم آقاي شهردار يكي از معلّمان ما هستند ، شهرداري چند كمپرسي شن آورده و حياط را شن ريزي كرده اند.
كم كم آقاي شهردار احساس كردند ما هيچ تقابلي نداريم و تنها پاي ضوابط و مقرّرات خود ايستاده ايم ، در روابط خود با ما تجديد نظر كردند و بر خلاف گذشته آمادگي خود را براي هرگونه همكاري اعلام داشتند.
اين قضايا گذشت. من در تيرماه ۱۳۶۷وقتي به عنوان مديركل آموزش و پرورش يكي از استان ها منصوب شده و قصد خداحافظي با مسئولان شهر را داشتم ، آقاي شهردار با لحني بغض آلود به من گفت:
آقاي شفيعي مطهر! مردان بزرگ دير شناخته مي شوند و شما يكي از ايشان هستيد . من افسوس مي خورم چرا شما را دير شناختم.
من که انتظار چنین برخورد تجلیل آمیز را از ایشان نداشتم،ضمن تشکر از حُسن نظر ایشان،علّت این تحسین را پرسیدم.
ایشان توضیح دادند: من برخورد اولیّۀ شما را حمل بر غرض ورزی کردم و به تلافی آن دستور تخریب پلِ درِ خانۀ شما را دادم. ولی شما اصلاً به روی خودتان نیاوردید و آن را برابر ضوابط شهرداری بازسازی کردید.
بعداً که بیشتر با شما آشنا شدم،فهمیدم این شدّت حق گرایی و ضابطه مندی شماست که مرا رنجانده و شما شخصاً در تعیین محلِّ کار هیچ معلّمی دخالت نمی کنید. لذا از کار خود شرمنده شدم ،ولی شما باز هم به روی من نیاوردید و همچنان بدون حبّ و بغض وظایف خود را انجام دادید!
#شفیعی_مطهر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
آثار،سرودهها،مقالات،خاطرات و روزنوشتهای شفیعیمطهر