به نام خدا
امروز یازدهم اردیبهشت برابر با اول ماه می میلادی و روز جهانی کارگر است .
ضمن عرض تبریک به همۀ کارگران زحمتکش ایران زمین ، بدین مناسبت مقالهای
به محضر همه کارگران فرهنگاندیش و روشنگران سبزکیش تقدیم میدارم.
كار، انضباط و بهرهوري
رسول خدا(ص): مَلْعُونٌ مَنْ اَلْقي كَلَّهُ عَلَي النّاس
راز پيروزي و رمز بهروزي هر جامعه در نشاط اجماع است، و انضباط اجتماع.
آراستگي كارها به پيوستگي پيكارهاست، و همبستگي همكارها.
از كوچك ترين ذرة موجود- اتم و سلّول- تا عظيم ترين كهكشان وجود، از كرات كبير تا
سلول هاي صغير، همه گرد مي گردند، و راه خود در مي نوردند.
همه جا يك نظم حاكم است، و ناشي از ارادة يك ناظم است.
در اتم الكترون به دور هسته، در منظومه شمسي قمر به دور زمين، زمين با ديگر سيّارات
به دور خورشيد مي گردند، و خورشيد با همة خانوادۀ سيّارگانش همه وهمه به فرمان
دادار و امر پروردگار با يك نظم طواف مي كنند، و در يك نظام مصاف مي دهند.
انضباط: شيرازۀ كتاب آفرينش است، و مايۀ استواري بنيان بينش.
انضباط، بساط هستي را نظام ميبخشد، و نشاط و سرمستي را قوام.
انضباط، رشتۀ مرواريد است، و سرشته از بيم و اميد؛
شبزدگان را پگاه مي بخشد و نابينايان را نگاه.
انضباط، دستۀ مفاتيح است، و رشتۀ تسبيح.
گسستگيها را پيوستگي ميبخشد، و وابستگان را وارستگي.
از رويش گلبرگ تا ريزش تگرگ، از سرخي شفق تا سپيدي فلق،
از ترنّم زلال چشمۀ مُل تا تبسّم پر ناز و كرشمۀ گل،
از شكفتن گل آفتاب تا خفتن او در دل درياي آب،
از نگاه تابناك ستارگان تا پگاه پاك شب زندهداران، از فروغ چراغ ژاله تا داغ دل لاله،
از صميميّت سيّال باران تا گلرقص زلال آبشاران،
از سخاوت سرخ خورشيد تا طراوت سبز جوانة اميد،
از گريه ابر گهربار تا خندۀ سبز سبزه زار
همه و همه از حاكميّت نظم است و حكمت انضباط.
چه سُكرآور است عطر ياسها و ياسمنها!
چه روحبخش است رايحۀ گلهاي محمدي و غنچههاي داودي!
چه زيباست لبخند سوسنها و نسترنها،
و چه فريباست چشمك ميخكها و پيچكها!
چه دلانگيز است بوي شببوها و نگاه نرگسها!
چه آتشين است رخسار گلنارها و شقايقها!
چه حياتبخش است چراغ لالهها و فروغ ژالهها!
چه دلفريب است خوشههاي ياقوت تابناك، آويخته از شاخساران تاك!
چه شاديآفرين است بازي دلانگيز باد با برگهاي بيد!
چه لذّتبخش است طعم ترش و شيرين ميوههاي رنگارنگ با رنگهاي قشنگ!
چه شفابخش است نوشيدن نوش طلاييرنگ و پوشيدن حرير گلبرگ!
چه …و چه و …
همة اين زيباييها و فريباييها، همة اين گياهان و رياحين، و گل هاي عطر آگين
و ميوه هاي ترش و شيرين همه از خاك ميرويند، و راه افلاك ميپويند.
اين رشد و رويش در پرتو كار و كوشش كارگر است،
و اين حيات و حركت از بركت تلاش برزگر.
قصّه نگار آفرينش جان و پروردگار پيدايش جهان، چون سرنوشت بشر را رقم زد،
شهد شيرين نعمتها را در نهانگاه مهد زمين آفريد.
رمز دستيابي و راز كاميابي بشر را در كار قرار داد.
كار، مفتاح هر در است و رياح روح پرور.
كار، كليد بهرهوري از منابع طبيعت آفريدگار، و خزانههاي رحمت پروردگار است.
«خداوند زمين را براي همۀ مردم نهاده، در آن ميوه و درختان خرماي جوانهدار،
و دانهها و گياهان خوشبو وجود دارد.»(الرّحمن،12-9)
«وَالْاَرْضَ وَضَعَها لِلْاَنامِ. فيها فاكِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذاتُ الاَكْمامِ. وَالْحَبُّ ذو الْعَصْفِ وَالرَّيحانِ»
«و خداوند بشر را به وسيله كار به آباداني زمين گماشت:»
«هُوَ اَنْشَأكُم مِنَ الْاَرْضِ وَ استَعْمَرَكُم فيها ..»(هود،ي61)
«… او شما را از زمين پديد آورده و به آباداني آن گمارده است …»
خداوند دوست ندارد عدّهاي بدون كار و كوشش مالك نعمتهاي الهي شوند:
«كَيْلا يَكُونَ دوُلَةً بَيْنَ الاَغْنياءِ منْكُم …»(حشر،ي7)
«… تا فقط ميان ثروتمندان شما دست بر دست نگردد …»
كساني كه بدون انجام كار به وسيلۀ استثمار سربار جامعه مي شوند،
و از دسترنج ديگران زالو وار بهرهمند ميگردند، دور از رحمت خدا هستند:
رسول خدا (ص) «مَلْعُونٌ مَنْ اَلْقي كَلَّهُ عَلَي النّاس»
«هر كس در زندگي خويش باری بر دوش مردم شود از رحمت خدا محروم است.»
(وسائل، ج 12 ، ص18)
دستيابي بر ثروت و منابع و نعمتها جز از طريق كار با راه صحيح شرعي ممنوع
و نامشروع است:
«… وَلاتَاكُلُو اَموالَكُم بَيْنَكُم بِالباطِلِ»(بقره،ي188)
«اموال خويش را ميان خود از راه باطل مصرف نكنيد.»
در اسلام ارزش كار تا بدان پايه بلند است كه اين سخن پيامبر اكرم (ص) يك
اصل اقتصادي شمرده شده:
«مَنْ اَحْيي اَرْضاً فَهِيَ لَهُ»؛
هر كس زمين بايري را آباد كند، آن زمين از آن اوست.
و بيكاري به قدري مذموم و نكوهيده است كه هر نوع آن محكوم است:
پيامبر اكرم(ص):«لارُهبانيةَ فِي الْاسلامِ»
در اسلام رهبانيت و تارك دنيا شدن وجود ندارد.
امام موسي بن جعفر عليه السلام مي فرمايند:
«اِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ يُبْغِضُ الْعَبْدَ النَّوام الفارغ» «وسائل، ج12، ص36»
«همانا خداي مقتدر و شكوهمند بندة پر خواب و بيكار را دشمن دارد.»
برعكس زحمتكشان از نظر اسلام مجاهدان راه خدايند:
امام صادق (ع) : «اَلْكاذُ عَلي عيالِهِ كَالْمُجاهِدُ فِي سَبيل الله»(وسائل،ج7 ،ص43)
اسلام كار كاذب با كسب درآمد بدون انجام كار مفيد را نامشروع مي داند:
امام صادق(ع):
«من هيچ خوش ندارم آسيابي را اجاره كنم و همان آسياب را با قيمتي بيشتر به
ديگري اجاره دهم، بي آن كه در اين ميان لااقل ضمانتي بر عهده گرفته يا در آن آسياب
كار تازهاي انجام داده و آن را مجهزّتر كرده باشم.»(وسائل، ج13، ص259).
برادر امام موسي كاظم(ع) از آن حضرت مي پرسد:
«شخصي يك ماده غذايي را مي خرد، آيا مي تواند پيش از آن كه كالا را تحويل بگيرد،
آن را به ديگري بفروشد؟
امام (ع) مي فرمايند:
«اگر با سود بفروشد نمي تواند پيش از تحويل گرفتن آن را به ديگري بفروشد؛
ولي اگر مايهكاري بفروشد،يعني به همان قيمت خريد، بدون سود بفروشد،اشكالي ندارد.»
تحريم شديد ربا خود ناشي از كسب درآمد بدون انجام كار مفيد است.
عُصارۀ بحث فوق را اين آيه قرآن بيان ميفرمايد:
«وَ انْ لَيْسَ للانسانِ اِلاّ ما سعي …»(نجم،ي41)
«و براي انسان سود و نفعي نيست مگر آنچه را كه در پرتو كار و كوشش به دست آورد.»
در بخشي از آية 70 سورة هود ميفرمايد:
«… وَ وُفِيَّتْ كُلّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَهُوَ اَعْلَمُ بِما يَفْعَلُونَ»
«و هركس برابر كاري كه انجام داده است مزد تمام و كمال دريافت مي دارد
و خداوند داناتر است به آنچه مي كنيد.»
سوره شوري، آيه 15 مي گويد:«… لَنا اَعْمالُنا وَلَكُمْ اَعْمالُكُم …»
براي ماست كارهاي ما و براي شماست كارهاي شما، هركس پاداش كار خود را
دريافت مي كند.
خداوند در سورة زلزال مي فرمايد(در روز قيامت) پس هر كس به اندازه ذره اي كار نيك
انجام دهد ،پاداش آن را مي بيند و هر كه به اندازة ذرّه اي كار بد انجام دهد،
پاداش آن را مي بيند.»
براساس بخشي از نامة علي (ع) به مالك اشتر:
تقاضا و مطلوبيّت در تعيين قيمت كالا نقشي ندارد و قيمت يك كالا از كاري كه
براي توليد آن انجام گرفته، ناشي مي گردد و بايد قيمت، عادلانه بوده
به گونهاي كه به هيچ يك از طرفين معامله اجحاف نشود.
اين بخش از مقال را با شاهدي از تحريرالوسيله امام خميني (ره) به انجام ميرسانيم:
«اگر كسي تور وقايق ماهيگيري را به چند كارگر بدهد تا به صيد ماهي بپردازند؛
آنچه ماهي صيد مي شود از آن كارگران است و به صاحب قايق و تور بايد
اجرت المثل پرداخت.»
در تأييد اين امر كه درآمد بايد در ازاي كار باشد، در متون اسلامي آن قدر روايت
ديده مي شود كه هر پژوهشگري را متقاعد مي كند كه دراسلام اعم از قرآن،
كلام پيامبر (ص) و گفتار معصومين (ع) آنچه ارزش آفرين است نيروي كار انسان است؛
لذا قيمت يك كالا يعني پرداخت پول ارزش كالا بايد برابر با مقدار كاري باشد كه در
توليد يك كالا انجام شده است.
اينك كه ارزش كار در اسلام شناخته شده بدنيست براي تكميل بحث نظريّات
چند تن از انديشمندان غرب را بياوريم.
«آدام اسميت»- پدر علم اقتصاد مدرن- كار را تنها عامل ارزش دهندة به كالا مي داند؛
بنابراين در تئوري ارزش نيز تنها كار را عامل ارزش مبادله مي شناسد.
اسميت در مرحله اول نظريۀ خود اذعان مي كند كه ارزش مبادلۀ كالا به وسيلۀ
نيروي كار متبلور در توليد آن كالا تعيين مي شود. اين بدان معناست كه مقدار
كار مصرفي جهت توليد يك كالا تنها تعيين كننده قيمت آن كالا است.
اسميت در مرحلة دوم نظرية خود را اين گونه تكميل مي كند، كه ارزش كالا به
وسيله كار حاكم در بازار در موقع فروش تعيين مي شود.
پس از اسميت «ريكاردو»(1822- 1772 ميلادي) كه از تئوري كار اسميت خوشنود نبود،
ميخواست ثابت كند كه حتي در زندگي مدرن سرمايهداري نيز «كار» تنها عامل
توليد مي باشد.
ريكاردو در اواخر عمر دربارۀ تئوري ارزش به جاي يك عامل توليد دو عامل را معرفي مي كند:
كار و سرمايه.
«كارل ماركس»(1882-1818) مي گويد:
«ارزش مبادلۀ كالاها بايد قابليت بيان در چيزي باشد كه در كليّه آن ها مشترك بوده،
بيانگر مقدار كم يا زياد آن شود. ارزش مصرف با چيز مفيد تنها از آن جهت ارزش دارد
كه كار مجرّد انسان در آن تبلور يافته يا مجسم شده است.
حال چگونه مقدار اين ارزش را بايد اندازهگيري كرد؟ بديهي است كه به وسيله مقدار
ارزشي كه جوهر آن را آفريده و كاري كه در آن شيئي وجود دارد.
در هر حال مقدار كار به وسيله مدت يا زمان كار كه خود را در استاندارد هفته ها،
روزها و ساعات نشان مي دهد، اندازه گيري مي شود(1).
وي در جاي ديگر مي نويسد:
«نيروي كار كل جامعه، كه متبلور در ارزش كل كالاهاي توليد شده توسط جامعه ميباشد،
علي رغم اين كه از واحدهاي بي شمار افراد به وجود مي آيد، در اينجا به عنوان تودۀ
همگن نيروي كار انسان تلقّي مي شود. هريك از واحدهاي مذكور تا آنجا كه از
مشخّصۀ ميانگين نيروي كار جامعه برخوردار است، چيزي شبيه ديگري است …
كار اجتماعي لازم كاري است كه در شرايط توليد معمولي، و با درجة متوسط مهارت
و شدّت كار رايج در عصر مورد نظر، براي توليد كالا لازم مي باشد(2).
در يك جامعۀ اسلامي، «وجدان كار و انضباط اجتماعي» ايجاب مي كند كه:
1- شغل ها در چهارچوب ايدئولوژي مفيد بوده، به درستي انجام گيرد.
2- چون هر دسته از صاحبان مشاغل در يك طرح واحد اسلامي كار مي كنند،
لذا هريك به عنوان عضوي از يك بدن به حساب آمده، هر يك براي قوام ديگري كه
الزاماً قوام خود نيز خواهد بود، با جان و دل ميكوشند.
3- هر دسته و هر يك از صاحبان در كار خود بايد تخصّص داشته باشند.
به گونه اي كه ديگري كار وي را نتواند انجام دهد. آن گونه اي كه گوش در
اندامهاي بدن انسان نمي تواند كار چشم را نجام دهد و دست كار دهان را.
4- در تخصص يافتن و تقسيم كار بين گروههاي مختلف جامعه، دست نامرئي طبيعت-
آن گونه كه كلاسيك ها يا انديشمندان سيستم سرمايه داري آزاد معتقد هستند-
بايد دخالت داشته باشد. يعني مشاغل خود به خود توزيع نگردد، بلكه دولت اسلامي
با توجّه به مصالح جامعه به وسيله برنامه ريزي هاي مدبّرانه، نقش ارشادي را در
تقسيم كار جامعه ايفا كند.
علي (ع) درعهدنامۀ مالك اشتر ميفرمايد:
«و هريك از آن دستهها را بر حكمران حقي است به اندازهاي كه كار ايشان را به صلاح آورد…»
5-آثار انضباط اجتماعي اين گونه جلوهگر مي شود:
در صورتي تقسيم كار در يك جامعۀ فردپذير انجام مي پذيرد،كه بر اساس اين شرايط باشد:
الف: برنامه ريزي در مورد تقسيم كار توسط دولت انجام گيرد.
ب-حق و عدالت در تقسيم كار نقش اساسي ايفا كند.
برنامه ريزي دولت در مورد تقسيم كار بايد به گونه اي باشد كه تعاليم قرآن و اسلام
و عدالت آن را تصويب كرده باشد، كليه كارها و مشاغل غير ضروري اسراف آميز،
غير انساني و مشاغلي كه استقلال و امنيت و اخلاق جامعة اسلامي را به
خطر مي اندازد، ممنوع اعلام گردد.
مثلاً مشاغلي چون: مشروبفروشي، قمارخانه، دلّالي و واسطهگري، فالگيري،
رمّالي و دعانويسي، روسپيگري، رقّاصي، بورسبازي، زمينبازي و …
بايد ممنوع شده به تدريج در جامعه برافتد.
در باب تقسيم كار توسط دولت ، لازم به تذكر است كه در حكومت تقسيم كار
اجتماعي نيست؛ بلكه با توجه به اين امر كه فرصت هاي برابردر اختيار كليه افراد
ميباشد و انجام كارهاي غير ضروري جامعه در چهارچوب مسائل مربوط به واجب كفايي
برعهدۀ كلّیۀ افراد است. دولت در برنامهريزي نيروي انساني تعداد افراد ماهر و متخصّص
را در زمينه هاي مختلف معين ميسازد، و با حفظ آزادي انتخاب، شغل افراد را با توجّه
به صلاحيّت و لياقتي كه دارند، در گزينش شغل ارشاد مي نمايد.
البتّه انجام امر فوق نبايد به مهره شدن افراد و «اُرگانيفيكاسيون» و«الينهسيون» بينجامد.
ارلگانيفيكاسيون عبارت است از تبديل يك فرد كه قابليّت انجام تمام اعمال و كارها را دارد،
به فردي كه فقط يك عمل را مي تواند انجام دهد.
يكي از انديشمندان خودي ميگويد:
«غربي ها هيچ ندارند جز نظم و انضباط، و ما همه چيز داريم جز نظم و انضباط،
و سبب همه برتري هاي غرب برما فقط همين نظم و انضباط است.»
گرچه سخن فوق اغراقآميز به نظر ميرسد،«اهميت عنصر نظم» را به خوبي بيان ميكند.
پذيرش نظم و انضباظ نه تنها از آن جهت كه موجب پيشرفت غربي ها شده، بلكه چون
از ضروريات جامعة اسلامي و از متن اسلام است،- رمز پيروزي و موفقيت ما مي باشد.
حال اگر بناست اين عنصر را پس از آزمايش بپذيريم، غرب بهترين آزمايشگاه است.
مثلاً يكي از عوامل موفقيت جامعۀ ژاپن را انضباط اجتماعي و تعهد عموم در برابر
وجدان كار مي دانند. در ژاپن همه به طور ارگانيك يكديگر را قبول دارند.
شركتها همۀ ماليات خود را محاسبه و داوطلبانه مي پردازند. همه به همديگر
كمك مي كنند، لذا بدون كمك غرب پيش رفتند.
آن گاه ما مي توانيم خود را جامعه اي منضبط و داراي وجدان كاربدانيم كه با همان
روحيّۀاي كه خمس و زكات خود را مي پردازيم با همان روحيّه عوارض گوناگون و
ماليات خود را محاسبه و واريز كنيم. تخلف از قوانين و مقررات، از جمله راهنمايي
و رانندگي را چون ساير منكرات مذهبي حرام و منكر بشماريم.
به اميد وصول به آن روز دعا كنيم.
☘️🌺🍃🌸☘️🌺🍃🌸☘️🌺
پي نوشت ها
1- كتاب سرمايه ماركس، ج2،ص28
2- همان،ج1،ص54
آثار،سرودهها،مقالات،خاطرات و روزنوشتهای شفیعیمطهر