روز جهانی معلّم
#شفیعی_مطهر
... بار دیگر نسیم بهاری سپهر در کوچهباغهای مهر شادمانه شکوفه میریزد ، و جانانه مشک میبیزد.
زلال سپیده پگاهی از لابهلای شاخساران آگاهی میتراود ، و بر مخمل سبز سبزهها میآرامد.
رایحۀ سُکرآور سحر قلم ،آرام و رام پرده سیاه شبِ ستم را میشکافد ، و بر لبهای سرخ غنچه میشکوفد.
رویای رنگین ریشه از زبان تُرد جوانه سرود سبز بهار تعلیم و تربیت را میسراید.
هر پنجره باز هزار حنجره آواز دارد ، و در هر آواز هزار پرده راز.
تکسوار زرّین خاوران پا در رکاب میکند ، و هیولای سیاه شب ذرّهذرّه از خجالت آب میشود.
ترنّم سبزِ درخت ،گوش لحظهها را مینوازد ، و شوق شکوفایی را در دل تنگ غنچه بر میانگیزد.
هر نَفَسِ نسیم، کولهباری از شمیم بر دوش دارد ، و دنیایی از شادی در آغوش.
قامت رسای سرو ،قیامت میکند و بر سجّادۀ سپیدِ سحر نمازِ سبز مکرّر را قامت میبندد.
انفجارِ عطر انباشته در دل تنگ غنچه پرنیانِ باد را عطرآگین میسازد ، و مشامِ جان ها را با رایحه مُشکین مینوازد.
صبا نرم میوزد ، و گرم میگذرد ، سبدسبد لاله میآورد ، و سبوسبو ژاله میبارد. شرارۀ بیاض و فوّاره فیّاضِ فلق دامنِ ظلمتِ مطلق را برمیچیند ، و تا دامنۀ خونین شفق ره میپیماید.
بهار مهرانه میآید غمّاز و دلنواز با صد کرشمه و ناز ، امّا نه او را پای پایایی است و نه سرِ ایستایی. چون مرغِ طایر میگذرد و خاطرهای در خاطر میگذارد . شاداب به هر بوستان سر میکشد ، و با شتاب به سوی هجران پر میکشد.
اما من گلی را میشناسم که همیشهبهار است و اندیشهتبار. او بهاری است دائم،زیرا انسانی است «معلم».
نَفَسِ او نه تنها بهارین است ، که خود بهارآفرین است.
خورشید از افقِ چشمان او طلوع میکند. و یک آسمان ستاره در شب چشمانش برق میزند.
پیچکهای مهربانی بر ساقۀ نگاهش پیچیده ، و بهار از خلال لبهای او لبخند میزند.
نیلوفرهای حکمت از شاخساران دستانش میرویَد ، و غنچههای محبّت بر لبانش میشکفد.
یاسهای سپیدِ سعادت از سرشاخههای بیانش میجوشد ؛ و شکوفههای شرافت از سبد سخنانش فرو میریزد.
هزاران نهر نور نوشیده تا تشنگان معرفت را جرعهای از زلال طهور بنوشاند.
اوست که به گلهای شقایق رنگ بخشیده ، و به جانهای عاشق ، فرهنگ.
اگر نرگس ، طهارت نگاهی ، و پیچک ، طراوت پگاهی دارد ، از او دارد.
با آن که عمقِ بودنش از سرمای « فقر» یخ زده ، گرمای « فخر» از شراره زبانش زبانه میکشد.
پنجرۀ پلکهایش به روی باغ هوسها بسته است.از وابستگی به اغیار وارسته،و به یار دل بسته است.
هر گاه ابر غم ، آسمان دلش را فرا گیرد از دیدگان، باران درد فرو میبارد ، اما یاران را دلسرد نمیکند.
با صخرههای سخن منارهای میسازد به ندای ایمان و به بلندای آرمان ؛ تا گمشدگان را راه نماید، و بی خبران را آگاه فرماید.
آیینهها از سینۀ او صفا میاندوزند ، و وفا میآموزند.
زمزم چشمهسار ، تکرار تبسّم اوست و زمزمۀ جویبار ، تکرار ترنّم او.
ساقۀ سبز نگاه او پُر است از جوانههای امید و شکوفههای نوید.
حضور هیچ حاضری تنهایی او را پُر نمیکند . اصلاً او هیچ گاه تنها نیست ، زیرا در دل ، ایمان ناب دارد و در دست ،کتاب.
از عدم تکلّف شاد است و از قید تعلّق آزاد ؛ نه آنش اسیر کرده ، و نه اینش زمینگیر.
سایۀ بلند او همسایۀ دلهای دردمند است ، و همپایه درونهای نژند.
رویِش، زرد است و درونش پُر درد ؛ اما همچنان استوار و جوانمرد است و با جور و جهل و جمود در حال نبرد.
تنهایی برترین یار او ، و شکیبایی بهترین یاور اوست.
انتهای ابهام نگاهش را هیچ پژوهندهای نکاویده ، و هیچ جویندهای ندیده است.
او زبان گلها را میفهمد ، و پیام جوانهها را میشنود. راز رویا را تعبیر ، و رمز روایتها را تفسیر میکند.
آنچه را دیگران به رویا میبینند، او به رویت میبیند ؛و آنچه را به ریا میگویند، او به روایت میگوید .
از ارزشها پاس میدارد ، و از شاخسار تُرد نگاه شاگردان گلهای سپاس میچیند.
قیام او قائمۀ قانون است ، و رهنمودهای او برای همه رهنمون است.
او مجسّمۀ همۀ ارزشهاست،و همۀ ارزشها درقامت او مجسّم است،
زیرا او « معلّم» است.
جایگاه معلّم نه در «مغاک زندان»،که بر فراز «افلاک شایگان» است.
متولّیان فرهنگی کشور اگر در گفتار و شعار صداقت دارند،باید تشکُّلهای معلّمان از هر گونه گرایش سیاسی و صنفی را محترم شمارند و از ظرفیّتهای بالای آنان در رفع و دفع مشکلات فرهنگی کشور یاری بجویند.
پنجم اکتبر و چهاردهم مهرماه روز جهانی بزرگداشت مقام معلّم را به حضور همۀ آیینهداران آیین معرفت و آموزگاران درسِ محبّت تبریک و تهنیت میگویم. از خداوند بزرگ مسألت دارم که به ما و به همۀ افراد جامعه بویژه متولّیان فرهنگ و دولتمردان فرهنگاندیش توفیق عنایت فرماید تا ارزشهای فرهنگی را پاس داریم و فرهنگیان ارزشمند را سپاس گزاریم.
سیدعلیرضا شفیعی مطهر
دانلود رایگان کتابها و دیگر آثار این قلم در کانال گزینگویههای مطهر
https://t.me/nedayemotahar