سخن آغازین کتاب اندیشمان هودهنگری
به نام خـــداوند کــار و شـعار
که پس از شعار آفریدهاست کار
شعاری که با کار همراه نیسـت
جز اتلاف عمر خودآگاه نیسـت
******
بیهـوده نزی دمی و ناکـام نمیر
جـز در بَـرِ گــرمِ یــار آرام مگیر
از ثانیههای عُـمـر کوتـاه حیـات
جز رنگِ سپیدِ هوده رنگی نپذیر
اگر همۀ «پدیدههای هستی» و «آفریدههای اَلَستی» را
با «نگاه بهرهوری» و از «دیدگاه هودهنگری» بنگریم،
میتوانیم از هر «چنار، نار» بچینیم و از هر «صنوبر، بر»!
اندیشمان هودهنگری «نوعی از فهم» است، نه «طوعی از وهم»!
اندیشمان هودهنگری اگر«فرضیّهای داعی» و «نظریّهای ابداعی» به نظر میرسد،
من آن «فریده» را «نیافریده»ام،
بلکه این اندیشمان در حقیقت بیانگر یک «قانون اصیل بینش» در «کانون بیبدیل آفرینش» است،
که در «طینت هر پدیده» و «طبیعت هر آفریده» متجلّی است.
من چون آن را «گُسترده، انگاشتهام» از آن «پرده برداشتهام»
اندیشمان هودهنگری، «نقاب باخت» را از «قاب شناخت» برمیدارد.
و از آن، «آفات را میزداید» و «خرافات را میپیراید»
آن گاه که «دانش بهرهوری» و «خوانش فنّاوری»،
بر «انسانیّت، چیره» و بر «عقلانیّت، خیره» شود،
گزندگیِ شر» بر «زندگیِ بشر» سایه میافکند.
«دانشِ ستودهگری» بر «بینشِ هودهنگری»استوار است.
دانشی که برای هیچ «وجودی، جودی» و برای هیچ «موجودی، سودی» ندارد،
«دَمَش بِه ز خلود»است و «عدمش بِه ز وجود».
«ترسیمِ رخسارۀ مردم» در «تقویمِ هزارۀ سوم»،
«نگاهی برین» و «دیدگاهی نوین» میطلبد.
در این «وادیِ نوین»، «باسوادیِ دیرین»،
نه «رنگی پایا» دارد و نه «آهنگی پویا».
آنان که نمیتوانند«آموختههای کهن» و «اندوختههای سَتَروَن» را، از ذهن «بزدایند» و آن را «بپیرایند»
و «زبانِ روز را بیاموزند» و «راژمانِ امروز را بیندوزند» ،
نه «جایگاهی برای مانایی» دارند و نه «نگاهی برای شکوفایی»،
در «نگاهِ هودهنگری» جایی برای «دیدگاهِ پودهنگاری» نیست!
اگر «آفرینشِ الهی» را با «بینشِ هودهگرایی» بنگریم،
چه بسیار«کارِ بیهوده» و «افکارِ فرسوده»،
«زندگی انسان»
» را به «گزندگی عصیان» نمیآلاید.
ما بر آنیم تا «هودههای دین» و «شالودههای آیین» را
از آن «دنیای میعادی بَرکَنیم» و به همین «سرای عادی بیفکَنیم» .
روزانه چه بسیار «نیروی بشر» در «تکاپوی شر»،
از «هر در»، «هدر» میرود.
«تَبِ پودهگری» را تنها با«مکتبِ هودهنگری» میتوان درمانکرد.
انسانِ «خداباور» و «هُدایاور» کسی است،
که «اراده را بر عادت» و «افاده را بر عبادت» برگزیند.
دانشی که «انسان را به روی صلاح»
و «جهان را به سوی اصلاح» نیاورد،
«مایۀ تباهی و شر» است و «پایۀ گمراهی بشر».
هیچ «پودۀ بدون پود» و هیچ«سودۀ بدون سود»،
که «طردِ شر را راژمان» و «دردِ بشر را درمان» نکند،
«نَمَش بِه ز نمود» و «عَدَمَش بِه ز وجود».
در «دیدۀ بشر» هر «پدیدۀ جلوهگر»،
که برای «انسان فایدهای» و برای«جهان عایدهای»ندارد،
«نابودی آن» بر «بهبودی جهان»
و «فرسودن آن» بر «آسودن انسان» میافزاید
آثار،سرودهها،مقالات،خاطرات و روزنوشتهای شفیعیمطهر