چهارشنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۰ - 6:37 - سیدعلیرضاشفیعیمطهر -

ديدني هاي شهر سرب و سراب(۴۷)

من درخت حكمت را ديدم كه ريشه در دل داشت و ميوه هايش از سرشاخه هاي زبان مي روييد.
.gif)
من كوهساران فلك فرسا و ملك آسا را ديدم پر از چشمه هاي زلال آب ، و دل هاي بزرگ را پر از اشك ناب .
.gif)
من خاطره هاي شکوهمند را در خاطرهاي نژند ديدم كه چون تيغ تيز بود .آن تيغ رگ ها را نمي بريد، اما دل را زخمي مي كرد.

من دلي را ديدم كه در لحظه اي كوتاه شكست، اما بازسازي آن در عمري به هم نمي پيوست.
.gif)
من اشتباهات زيادي را ديدم. چون نمي توانستم جبران كنم ، نام آن ها را تجربه نهادم.
ادامه دارد.....
شفیعی مطهر
آثار،سرودهها،مقالات،خاطرات و روزنوشتهای شفیعیمطهر