دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۹۸)
من دنیا را چقدر وسیع و گسترده دیدم آن گاه که هر پدیده ای را که مطلق می پنداشتم، نسبي انگاشتم.
من هر قدرتی را دیدم نيازمند كساني بود كه در برابرش رام و عاری از هر مرام باشند.
من تنديس رام و آرام مترسك را ديدم كه با وجود همه بي تحركي و بي خاصيتي پرندگان مزاحم و متجاوز را از حريم كشتزار مي راند، اما باز هم او را ارزشمندتر از انسان هاي خردستيز و دانش گريز يافتم.

من انسان بي ادب،پرخاشگر و ناسزاگويي را ديدم. پيش از اين كه او را منفور ببينم،رنجور يافتم و پيش از اين كه او را لايق تهاجم بدانم، قابل ترحم ديدم.
من هيچ گرگي را نديدم كه بگريد، اما بارها ديدم و شنيدم كه گرگ ها چون برخي از جنايات بعضي از انسان ها را مي نگرند، بر فراز بلندترين كوه هاي سرفراز سوزمندترين ناله هاي جانگداز را سرمي دهند.
ادامه دارد....
شفیعی مطهر
آثار،سرودهها،مقالات،خاطرات و روزنوشتهای شفیعیمطهر