دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۱۰۲)
من گوهر معرفت را در رسوباتي ديدم كه پس از فراگرفتن همه چيز و فراموش كردن همه چيز ، در بستر ذهن به جاي مي ماند.
من باورهاي آزاد را در آزادي از باورها ديدم. آن گاه پويش راه رشد و رويش را آغازيدم كه همه گياهان باورهاي پيشاپژوهشي را از باغ انديشه بركندم و به جايش نهال باورهاي پساپژوهشي را نشاندم.
من زمانی و زمینی را دیدم که برای کرم ابریشم پایان دنیا بود، اما براي پروانه آغازين روز حيات. اين گردونه گردان همچنان مي گردد و زادن و مردن ، و مرگ و زندگي پشت و روي يك صفحه است.
من كسي را ديدم كه خود سايه اي نداشت ؛ زيرا زير سايه ديگري راه مي رفت!
من هر افق تازه اي را كه ديدم در گردش گردونه گردون ديدم، نه در سايه سكون.
ادامه دارد....
شفيعي مطهر
آثار،سرودهها،مقالات،خاطرات و روزنوشتهای شفیعیمطهر