دل دیدنی های شهر
سرب و سراب(337)

من روشنگرانی را دیدم که به گاه هجوم شب های سیاه ،ماه مي شدند و به هنگام يورش سيلاب، ماهي.در آن نور مي افروختند و در اين زيستن با سرور را مي آموختند.
![]()
من زيستن نوشين و زندگی شیرین را نه در شادی کردن، كه در شادكردن ديدم.

من تماشاخانه دنيا را ديدم با درهايي بسته و تماشاگراني دل خسته، از تالار نمايش رانده و پشت در مانده.همه از پشت در، درباره نمايش با روحيه اي كنجكاوانه به گمانه زني مشغول بوديم؛ در حالي كه روي صحنه نمايشي متفاوت با گمانه ما در حال جريان بود.
من بذر هر باوری که در بستر خاطر افشاندم، نهالي از حقيقت را از آن بذر باور ،بارور ديدم.
من فریب را رايج ترين سكه و رفيع ترين اريكه در بازار شهر سرب و سراب ديدم.
ادامه دارد...
شفيعي مطهر
...و در ادامه مطلب تكمله هاي استاد باقري:
من انسان هاي متوسط را ديدم كه به دنبال كسب دانش هستند
و انسان هاي كوچك به دنبال كسب سواد .
دل زهر یاری غذايی می خورد
دل زهر علمی صفايی می برد
روح
از هر موضوعی ارتباطی با سایر موضوعات جهان استخراج می کند و زیبايی
مخصوصی با نظر به تشخص همان موضوع در جهان عینی درک می کند؛ سپس آن را با بی
نهایت ربط می دهد و به این ترتیب علمی که این گونه به دل انسان راه می یابد،
صفای دیگری به قلب انسان می افزاید ، هر معلومی درجه ای از درجات روح
انسانی را صیقلی می سازد ، این صیقلی شدن تا آنگاه که روح بتواند استعداد
انعکاس شعاع ربانی را در خویشتن به وجود آورد، ادامه دارد .
من انسان هاي بزرگ را ديدم كه به دنبال طرح پرسش هاي بي پاسخ هستند،
انسان هاي متوسط پرسش هايي مي پرسند كه پاسخ دارد
و انسان هاي كوچك مي پندارند پاسخ همه پرسش ها را مي دانند
ای
کسانی که ایمان آوردید، خدا را در نظر داشته باشید ( تقوای الهی داشته
باشید) و وسیله ای در راه خدا پیدا کنید و در راه خدا تلاش کنید ( انجام
وظیفه با کار سخت و محرومیت است) برای این که شکوفا شوید ( 35 – مائده)
وب سایت مثنوي من - مهرنوش باقري
آثار،سرودهها،مقالات،خاطرات و روزنوشتهای شفیعیمطهر