نقدواره ها و تکمله های استاد باقری
درباره فرازهایی از دل دیدنی ها
من كساني را ديدم كه در برابر درهای بسته به جاي عشق و اميد و يافتن كليد، به زمين و زمان برمي آشوبيدند و به درها لگد مي كوبيدند .
گر سرش جنبد به سیر باد رو
تو به سر جنبانیش غره مشو
آن سرش گوید سمعنا ای صبا
پای او گوید عصینا خلنا
وقتی
اندیشه و خرد در وجود انسانی حاکمیت خودرا از دست می دهد ، تضاد احساسات و
عواطف و رگبار رویداد های محاسبه نشده دمار از روزگار زندگی بر آورده ،
انسان را چون خس ناچیز دستخوش عوامل ناخود آگاه می سازد .
من بسياري
از افراد را ديدم كه بر اين پندار بودند كه بايد انسان هاي خوب را پيدا و
آدم هاي بد را رها كرد؛اما من فهميدم كه بايد خوبي هاي انسان ها را پژوهيده
و بدي هايشان را ناديده گرفت؛زيرا هيچ كس كامل نيست.
روبترس و طعنه کم زن بر بدان
پیش دام حکم عجز خود بدان
شخص گناهکار کسی است که به زمین افتاده است ، اگردارای دست و پای سالم هستید، دست او را بگیرید و از زمین بلندش کنید.
وب سایت مثنوی من - مهرنوش باقری
آثار،سرودهها،مقالات،خاطرات و روزنوشتهای شفیعیمطهر