دوشنبه بیست و هفتم مهر ۱۳۹۴ - 5:34 - سیدعلیرضاشفیعیمطهر -
#دل_ديدني_هاي_شهرسرب_وسراب (76)
فردايی «قشنگ »، پاك از «رنگ نيرنگ»!
من در این شهر زنانی را دیدم که آبستن درد بودند و نوزاد غم در رحم داشتند .
اینان با «تار» تنهایی و «پود پارسایی» ، بلوز آينده را مي بافتند.
سال ها ایشان بر سر سفره گرسنگي و سبوي تشنگي، كودكانشان را با لقمه هاي وعده و آرزو سير مي كردند
و با سرود لالايي فردايی«قشنگ» ، روزي پاك از«رنگ نيرنگ»، آنان را مي خوابانيدند.
اما افسوس که....!
(#شفیعی_مطهر)