سه آذر جاودان و هزاران اخگر فروزان(2)
(به بهانه ۱۶ آذر روز دانشجو)
#شفیعی_مطهر
دانشجو دو بعد و دو جنبه دارد: عنصر جوانی و عنصر دانش.
این ها دو مولّفه ای است که او را در بین سایر لایه های اجتماعی ممتاز و مشخّص می سازد.
دانشجو جوان است و جوان مشتاقانه و عطشناک به سوی زلال محبّت می آید و در ظلال مودّت می آساید .اما اگر زلال ناب نیابد ، ناگزیر به سوی ضلال سراب می شتابد. باید به هر تشنه ای آب داد و به هر نیاز، جواب .
جوان دانشجو در دیار یار غریب است و در دیار دشمن، گرفتار فریب .
در این سوی در کام غُربت است و در آن سوی در دام کُربت .
یا در کُربت می سوزد یا با غُربت می سازد .
در این جا برای کسب آزادی در فریاد است و در آن جا در انتخاب اسارت، آزاد .
اگر روح نا آرام او چونان دریای خروشان بر سواحل اسارتگر بر می آشوبد و تن به صخره ها می کوبد، نه به خاطر این است که نظم و نظام را بر نمی تابد ، بلکه به خاطر این است که آزادی های مشروع را نمی یابد ! چه کند؟!
روح او سیمرغ راز است و شاهین تیز پرواز . شاهین است و جویای اوج و نهنگ است و پویای موج !
دل و نیّت دانشجوی جوان تابناک است و دنیا را پاک می خواهد .
دنیای آرمانی او گلستانی است سرشار از نور و سرور و لبریز از شعر و شعور . چون آن را به رویت نیابد، در رویا می یابد ...و چون نتواند با صراحت رایش را بگوید، راه ریا را می پوید .
جوان دانشجو می خواهد تصویر جامعه را در قاب صداقت به تماشا بنشیند، نه در نقاب قداست !!
ابهام چون رنگ تقدُّس بگیرد، دیگر نه گاه پرسش، که جایگاه پرستش است !!
و چون ریشۀ سوال بیَفسُرد ، گل کمال می پَژمُرد . چه ، برای گل کمال ، سوال، ریشه است و ابهام، تیشه!!
او می خواهد با یاری عقل و خردِ خود در درک و فهم حقایق سهیم باشد، نه تسلیم !
طوفان ابهام ،برانگیزنده غبار ایهام است . و چون این دو بر وادی وجود بوزند، نهال اندیشه را از ریشه برکنند .
جوان دانشجو چون از حربۀ اندیشه خلع سلاح شود، از تمییز خیر و صلاح وا ماند .
جوان در پیمودن راه "خودباوری" به "یاوری" نیاز دارد ، نه به "داوری" .
جوان را باید در روش اندیشیدن یاری کرد ، نه در گزینش اندیشه .
جوان باید خود بیندیشد، امور زیستن را تجربه کند و شیوۀ زندگی اجتماعی را از راه آزمایش و خطا بیاموزد .
در این راه، کویر ذهن او تشنۀ زلال پند است، نه ضلال قید و بند .
او از تحمیل بیزار است، نه از تحلیل .
دانشجوی جوان فرهیخته چلچراغی از دلیل بر سقف شبستان باور آویخته است ، حق را به از" زر " می داند و باطل را عین "زور " .
با خداوندان "زر" و "زور " می ستیزد و از "تزویر " می گریزد .
او هم شور دارد و هم شعور .
از این "تَپِش" می گیرد و از آن "مَنِش" .
باید او را بشناسیم و از شور او نهراسیم.
چه، جوان برای جامعه نه تنها "قلب تپنده" که " مقلّب آینده" نیز هست .
فطرت جوان اقتضا دارد که همواره فعّال باشد، نه در حال انفعال .
طبع جوان عالی است و طبعاً خواهان تعالی است .
جوان در بستر "انتقاد" رشد می کند، نه در خاکستر "انقیاد"!
جوان در بستر انتقاد جوانه ای نقّاد بار می آید و در خاکستر انقیاد، زبونی مُنقاد !
جوانان، نسل عصیان اند و اهل طغیان.
آنان پرشورند و بر بنیان های سنّت می شورند. اما انگیزۀ این گرایش نه عارضۀ بیماری است و نه عریضۀ بیعاری ، بل عین هنجاری است و آغاز هشیاری .
باید آنان را شناخت و دنیای آرمانیشان را ساخت.
آنان رسوم بی ریشه و سنن بی اندیشه را بر نمی تابند و با عطش بی اندازه به سوی هوای تازه می شتابند .
قهرمان شدن دشوار است و راه آن ناهموار .
جوانان برای قهرمان شدن شتاب دارند، اما برای پیمودن راه تاب ندارند .
برای پیمودن راه های دشوار هم هوش لازم است و هم خروش .
باید خروش را ستود و بر هوش افزود .
جوانان برای قهرمان شدن الگو می جویند و راه اسوه را می پویند .
باید الگوهای ارزشی را آراست و از انحرافات پیراست.
جوانان راغب رقابت اند و عاشق سرعت .
دوست دارند تا قُلّۀ وادی وصال بتازند و به آزادی آمال بنازند.
باید این فرصت ها را پاس داشت و غنیمت انگاشت.
خاطر جوانان خطیر است ، اما در خطر تخدیر .
باید صمیمانه خطرات را رفع و مخاطرات را دفع کرد .
اگر این رودهای خروشان و فرصت های جوشان را آگاهانه و بخردانه کانالیزه کنیم ، می توانیم همه گره های کور را بگشاییم و راه های ناهموار را بپیماییم .
ادامه دارد...
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر